English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1877 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
promulgated U اعلام کردن
damm U بد اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
acclaimed U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
announce U اعلام کردن
announced U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
announcing U اعلام کردن
announces U اعلام کردن
promulgates U اعلام کردن
promulgate U اعلام کردن
enunciates U اعلام کردن
quoted U اعلام کردن
quotes U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
quote U اعلام کردن
proclamation U اعلام کردن
statements U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
promulge U اعلام کردن
enounce U اعلام کردن
enouce U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
exclaim U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
broadcasts U اعلام کردن
statement U اعلام کردن
exclaimed U اعلام کردن
exclaims U اعلام کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
indicted U اعلام جرم کردن
indict U اعلام جرم کردن
indicting U اعلام جرم کردن
call out U اعلام خطر کردن
acknowledging U اعلام نشانی کردن
acknowledging U اعلام وصول کردن
acknowledges U اعلام معرف کردن
acknowledges U اعلام نشانی کردن
acknowledges U اعلام وصول کردن
acknowledge U اعلام معرف کردن
acknowledge U اعلام نشانی کردن
acknowledge U اعلام وصول کردن
acknowledging U اعلام معرف کردن
absolving U اعلام بی تقصیری کردن
absolves U اعلام بی تقصیری کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
indicts U اعلام جرم کردن
impeached U اعلام جرم کردن
impeaches U اعلام جرم کردن
impeaching U اعلام جرم کردن
announce in advance U از پیش اعلام کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hails U اعلام ورود کردن
impeach U اعلام جرم کردن
absolved U اعلام بی تقصیری کردن
absolve U اعلام بی تقصیری کردن
to call a meeting U جلسهای را اعلام کردن
early-warning U اعلام خطر کردن
early warning U اعلام خطر کردن
enunciated U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciate U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates U اعلام کردن صریحا گفتن
enunciating U اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
to render homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
warning U اعلام خطر کردن هشدار
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
to do homage U اعلام رسمی بیعت کردن
warnings U اعلام خطر کردن هشدار
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
to pay homage U اعلام رسمی بیعت کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
lay an information against some one U نسبت به کسی اعلام جرم کردن
acknowledging U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledge U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledges U شماره اعلام وصول تصدیق کردن
tolls U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
toll U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
tolling U طنین موزون باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن
to ring the knell of anything U موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
herald U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralds U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralding U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
heralded U از امدن یاوقوع چیزی خبر دادن اعلام کردن
notified U اعلام کردن اخطار کردن
notify U اعلام کردن اخطار کردن
notifying U اعلام کردن اخطار کردن
notifies U اعلام کردن اخطار کردن
sick U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sickest U مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
pros and cons U له و علیه
versus U علیه
pro and con U له و علیه
v U علیه
con U بر علیه
against U علیه
cons U بر علیه
conning U بر علیه
conned U بر علیه
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
losing party U محکوم علیه
divisor U مقسوم علیه
assignee U محال علیه
judgement debtor U محکوم علیه
recognizor U محکوم علیه
lady ship U سرکار علیه
out of court U محکوم علیه
beneficiaries U موقوف علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
pupils U مولی علیه
pupil U مولی علیه
victim of an offence U مجنی علیه
respondents U مستانف علیه
respondents U مدعی علیه
respondent U مستانف علیه
beneficiary U موقوف علیه
denominators U مقسوم علیه
denominator U مقسوم علیه
third person of a transfer U محال علیه
appellee U مستانف علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
defendants U مدعی علیه
defendant U مدعی علیه
presentee U معروض علیه
peace be upon him U علیه السلام
respondent U مدعی علیه
drawee U محال علیه
party against whom a protest is made U معترض علیه
pro and con U دلائل له و علیه
divtsor U مقسوم علیه
object of protest U معترض علیه
wards U مولی علیه
ward U مولی علیه
anti U مخالف علیه
self-defeating U علیه منظور خود
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
offences against property U جرائم بر علیه اموال
action in personam U دعوی بر علیه شخص
self defeating U علیه منظور خود
cross action U علیه وی اقامه کند
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
common d. U مقسوم علیه مشترک
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
public mischief U جرم علیه جامعه
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
lese majesty U خیانت علیه حکومت
lese majeste U خیانت علیه حکومت
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com